آپلود عکس


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م
تعداد بازديد :
تاريخ : جمعه 4 تير 1395برچسب:ضربت ,خوردن, حضرت ,علی, ( ع ),


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م
تعداد بازديد :


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م
تعداد بازديد :
تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394برچسب:ولادت,حضرت,علی,( ع ),

 

************************************************************

پیامک میلاد با سعادت حضرت علی ( ع )

************************************************************

************************************************************

سلمان كه محمدي است آقایش علي است

شيعه همه جا رهبر و مولاش علي است
دنياش علي بوده و عقباش علي است
بي‌مهر علي زهد ابوذر همه هيچ
سلمان كه محمدي است آقایش علي است

************************************************************

امشب به کعبه فاطمه پروانه علی است
دل دور کعبه گردد و دیوانه علی است
دست خدا به کعبه روی شانه علی است
امشب دل رسول خدا خانه علی است

***********************************************************

امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علی است
آوای سنگ های حرم ذکر یا علی است
بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی است
امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی است
امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود
امشب فلک ز بال ملک فرش می‌شود

***********************************************************

باور کنید جان به تن کعبه آمده
باور کنید بت شکن کعبه آمده

***********************************************************

شیعه همه جا بوَد علی‌دوست
حقا که بهشت، عاشق اوست

***********************************************************

نور ازلی مبارکت باد
میلاد علی مبارکت باد

***********************************************************

بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست
تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست
تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست
ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست
این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است
حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است

***********************************************************

نیستم بیگانه، هستم آشنایت یا علی

از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی

تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند

پرده گیرد از جمال دلربایت یا علی

***********************************************************

زندگی را نمکی نیست به جز حب علی (ع)

زندگی را نمکی نیست به جز حب علی (ع)

 ***********************************************************
از پرده چو روی دلبرم ظاهر شد
معشوق به پیشِ چشمِ دل نادر شد
ای دل تو بدان مجوزِ عشق و جنون
با عشق محمّد و علی صادر شد

***********************************************************
دل عاشق عشقِ بی‌عدد خواهد شد
آن عشق علی و تا ابد خواهد شد
در روز قیامت که شکافد دل‌ها
در دل که علی نبود ردّ خواهد شد

 ***********************************************************
ای عاشق خسته دان که مرهم آمد
بر سینه‌ی عقده‌دار تو دم آمد
آن یار که در قرب خدا جایش بود
با هیبت آدمی به عالم آمد

 ***********************************************************
در عرش و سماء نام علی(ع) تک شده است
در حلقه ی عاشقان چکامک شده است
دیده شب معراج دو چشمان نبی
بر بال فرشتگان علی(ع) حک شده است

***********************************************************
دل من حرف خود را با علی(ع)  گفت
دوباره جان گرفتش تا علی(ع)  گفت
گمانم امشب از شوقِ ولایت
خداوند جلی هم یا علی(ع)  گفت

***********************************************************
امشب که سری خراب دارم
در سینه طلای ناب دارم
مستانه غزل خوان شده ام من
دل در ید بوتراب دارم

 ***********************************************************
من وارث آیین نبی الله ام
من شیر خدایم و وصلی الله ام
در بدر و حنین دیده ای رزمِ مرا
من حیدرم و علی ولی الله ام

 ***********************************************************
حکایت تاب زلفان علی است
جهان مدهوش مژگان علی است
تو می دانی که عشق و عاشقی چیست؟
هدف از عشق چشمان علی است

***********************************************************
عشق تو شد چون به دلم منجلی
بر همه گفتم نه و بر تو بلی
چون نفسی می کشم از سینه ام
هر نفسم نام تو گوید علی

 ***********************************************************
چشم همه تشنه ی آن روی توست
شیعه خمارِ خم ابروی توست
باد صبا چون که رسید از نجف
آن چه مشامم برسد بوی توست

 ***********************************************************
صبا گر بگذری بر کوی یارم
بگو با دلبرم، زیبا نگارم
به جون هر چی عشقه توی دنیا
گلِ عشقی به جز حیدر ندارم

***********************************************************

اگر سازی وضو با آب زمزم

وگر سجاده گردد عرش اعظم

اگر ضرب المثل گردد خضوعت

به حمد و قل هو الله و رکوعت

مبادا بر نماز خود بنازی

ولایت گر نداری بی نمازی

 ***********************************************************

علی روح نبی خیر الانام است

گلی روئیده در بیت الحرام است

الا اهل حسد چشمانتان کور

علی المرتضی اول امام است

***********************************************************

افواج فرشتگان که دلباخته اند

محراب علی را به سما ساخته اند

آنانکه زمنکران مولا هستند

خود را به ته جهنم انداخته اند

 ***********************************************************

نقطه سر خط با شتاب بنویسید

با خط درشت بی حساب بنویسید

تکلیف شب شماست در دفتر دل

صد مرتبه از ابوتراب بنویسید

***********************************************************

هر کس که شود داخل حصن حیدر
ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود
سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر

***********************************************************

قدرت حق .سیرت حق .مرد اعجاز آفرین
طلعت حق .رحمت حق .حجت جان آفرین
او وصی احمد است و نور پاک کردگار
زینت حق .صولت حق . حیدر کرار دین

***********************************************************

کعبه با آن عظمت زایشگه شیر خداست
خانه حق منجلی از نور ذات مرتضاست
گر نبودی مرتضی آثاری از خلقت نبود
این سخن هم نی زمن از گفته های مصطفاست

(حمید سبزواری)

***********************************************************

میدان بلاغت است دیوان علی

کس چون بنهد قدم به میدان علی

هر نکته که بوی عشق می آید از آن

یا زان محمد است یا زان علی

 ***********************************************************

خواهم نظری که جز خدا نشناسد

جز دست خدا گره گشا نشناسد

جز عشق علی و یازده فرزندش

راهی به دیار آشنا نشناسد

 ***********************************************************

ای دل به علی نگر خدا را بشناس

وز روی علی رمز ولا را بشناس

خواهی که مقام عشق را بشناسی

برخیز و علی مرتضی را بشناس

***********************************************************

گفتم ز چه کعبه را به عالم شرف است

وان خانه مطاف اهل دل صف به صف است

گفتا که گهر مایه ی ارج صدف است

این عاصمه زادگاه میر نجف است

 ***********************************************************

ای آمده در کعبه ز مادر به وجود

وی رفته به مسجد ز جهان وقت سجود

از آمدن و رفتن تو دانستم

سرمایه ی زندگی قیام است و ُقعود

 ***********************************************************

تا بر لب خویش نام حیدر داریم

کی بیم ز دشمن ستمگر داریم

از مهر علی و یازده فرزندش

ما، گِردِ دیار خویش سنگر داریم

 ***********************************************************

با یاد علی به موج آتش زده ایم

از نجد زبانه تا مراکش زده ایم

در مکتب او چو قامت افراخته ایم

سیلی به حرامیان سرکش زده ایم

***********************************************************

ای تیغ کجت قبله نمای دل ما

سرپنجه ی تو گره گشای دل ما

تو شیر حقی، دست حقی، مرد حقی

ای نام بلندت آشنای دل ما

 ***********************************************************

با نام علی به پهنه رو آوردیم

بر خصم شکستِ سو بسو آوردیم

هر چند که قطره قطره خون بخشیدیم

صهبای ظفر سبو سبو آوردیم

 ***********************************************************

« نظمی» به ولایتت تمامی خوش باش

خوش باش قبول خاص و عامی خوش باش

گر شاهی هفت کشور از تست مناز

ور بر در ِ مرتضی غلامی خوش باش

 ***********************************************************

تا حبّ علی و آل او یافته ایم

کام دل خویش مو به مو یافته ایم

وز دوستی علی و اولاد علی است

در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم

 ***********************************************************

از دین نبی شکفته جان و دل من

با مهر علی سرشته آب و گل من

گر مهر علی به جان نمی ورزیدم

در دست چه بود از جهان حاصل من

 ***********************************************************

«نظمی» نفسی مباش بی یاد علی

گوش دل خویش پرکن از نادعلی

در هر دو جهان اگر سعادت طلبی

دامان علی بگیر و اولاد علی

 ***********************************************************

سر دفتر عالم معانی است علی

وابسته ی اسرار نهانی است علی

نه اهل زمین که آسمانی است علی

فی الجمله بهشت جاودانی است علی

 ***********************************************************

شایسته ترین مرد خدا بود علی

در شأن نزول هل اتی بود علی

هرگز به علی خدا نمی باید گفت

لیک آینه ی خدا نما بود علی

 ***********************************************************

بنیان کـَن ِ منکر و مناهی است علی

رونق ده دین و دین پناهی است علی

در دامنش آویز که در هر دو جهان

سرچشمه ی رحمت الهی است علی 

آن گفت به قرب حق مباهی است علی

وین گفت که سایه ی الهی است علی

از «نظمی» ناتمام پرسیدم گفت

چون رحمت حق نامتناهی است علی

************************************************************


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م

******************************

**********************************************************

******************************

 

 

زندگینامه حضرت امام علی النّقی( ع )

******************************

**********************************************************

******************************

 

******************************

**********************************************************

******************************
شناسنامه

زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام

شیخ در مصباح مى‏نویسد: روایت‏شده است که حضرت ابو الحسن على بن محمد عسکرى (ع) در روز 27 ذى حجه به دنیا آمد. سپس وى مى‏گوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وى تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذکر کرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمى گفته است: ابو الحسن عسکرى (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجرى دیده به دنیا گشود.

کلینى در کافى نویسد: آن حضرت در نیمه ذى حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخى نیز روایت کرده‏اند که تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در کشف الغمة نیز گفته شده است که آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد.

شیخ مفید گوید: «محل تولد آن حضرت در صریا، یکى از قراى مدینه بود»

نگارنده: در بسیارى از نسخ جاى ولادت آن حضرت را همین قریه و با همین املا نوشته‏اند و در برخى از نسخ ضبط آن به صورت‏«صربا»بوده است. البته نام چنین محلى نه در معجم البلدان و نه در هیچ یک از کتب لغت ذکر نشده است. تنها ابن شهر آشوب در مناقب، در بخش الجلاء و الشفاء، گفته است: صریا قریه‏اى است که موسى بن جعفر آن را به فاصله سه میلى از شهر مدینه بنا کرده است.

امام هادى (ع) به قولى در بیست و پنجم جمادى الاخره و به قول دیگر، در سوم رجب و به دیگر قول در روز دوشنبه بیست و هفتم جمادى الاخره در نیمه روز و در سال 254 هجرى، در شهر سامراء دیده از جهان فروبست. آن حضرت در روزگار خلافت معتز وفات یافت و بنابراین، عمر آن حضرت اندکى کمتر از چهل سال یا 41 سال و شش و یا هفت ماه بوده است. از این مدت، شش سال و پنج ماه با پدرش و 33 سال و چند ماه، به قولى نه ماه، پس از وى زیسته که این مدت را دوران امامت و خلافت آن حضرت محسوب کرده‏اند. آن امام (ع) دنباله خلافت معتصم و سپس خلافت واثق و متوکل و منتصر و مستعین و معتز را درک کرد و در پایان حکومت معتمد، به شهادت رسید.

مدت اقامت آن حضرت در سر من راى، بیست‏سال و چند ماه بود و پس از وفات، در خانه‏اش واقع در سر من راى به خاک سپرده شد.

مادر آن حضرت

مادر آن حضرت کنیزى بود به نام سمانه مغربیه. و در مناقب است که مادرش معروف به سیده ام الفضل بود.

کنیه آن حضرت

کنیه وى ابو الحسن بود. برخى نیز وى را ابو الحسن ثالث مى‏خواندند.

لقب آن حضرت

ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوکل، فتاح، نقى، مرتضى و مشهورترین القاب وى متوکل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفى مى‏کرد و به اصحابش مى‏فرمود از یاد کردن وى با این لقب بپرهیزند. زیرا متوکل، لقب خلیفه عباسى بود.

نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادى و نقى نیز شهرت داشت.

در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسکرى. وى معروف به عسکرى بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسکریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار گوید: از استادان خود رضى الله عنهم، شنیدم که مى‏گفتند: محله‏اى که على بن محمد و حسن بن على علیهما السلام در آن در سر من راى ساکن بودند، عسکر نامیده مى‏شد از این رو به هر یک از این دو امام عسکرى گفته مى‏شود.

در نساب سمعانى است که عسکرى منسوب به عسکر در سر من راى است. سر من راى را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب که چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد براى آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار مى‏گرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مکان کرد و در آنجا کاخى زیبا ساخت و آن را سر من راى نامید که بدان سامرة و سامرا گفته مى‏شود. و از آنجا که پادگان نظامى معتصم در این شهر جاى گیر شد، آن را عسکر نیز مى‏خوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجرى بوده است.

گفته سمعانى حاکى از آن است که عسکر نامى بوده که بر تمام سامرا اطلاق مى‏شده است.

نقش انگشترى آن حضرت

بنا بر قولى گفته‏اند نقش انگشترى آن حضرت عبارت: «حفظ العهود من اخلاق المعبود»بوده است. همچنین طبق قولى دیگر نقش انگشترى وى عبارت: «الله ربى و هو عصمتى من خلقه‏»و مطابق نظر برخى دیگر عبارت: «من عصى هواه بلغ مناه‏»بوده است.

فرزندان آن حضرت

آن حضرت چهار پسر به نامهاى: ابو محمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان حسن (ع) پس از وى به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان کسى است که بعد از وفات برادرش، امام عسکرى (ع) ، ادعاى امامت کرد و به جعفر کذاب شهرت یافت. همچنین یک دختر از آن حضرت بر جاى ماند که نامش عایشه یا علیه بود.

شناسنامه (2)

دهمین پیشواى شیعیان، حضرت امام على بن محمد الهادى علیه السلام در نیمه ذیحجه، سال 212 هجرى در «صریا» متولد شد. نام مبارکش «على‏»، کنیه‏اش «ابوالحسن»، و القابش: «نجیب‏»، «مرتضى‏»، «هادى‏»، «نقى‏»، «عالم‏»، «فقیه‏»، «امین‏»، «مؤتمن‏»، «طیب‏»، «متوکل‏» و «عسکرى‏» (4) مى‏باشد و مشهورتر از همه «هادى‏» و «نقى‏» است.

پدر آن گرامى، پیشواى نهم، حضرت جواد علیه السلام و مادرش بانوى گرانقدر و با فضیلتى به نام «سمانه مغربیه‏» است که به «سیده ام الفضل‏» معروف بود. محمد بن فرج مى‏گوید:

«ابوجعفر، محمد بن على علیه السلام مرا خواست و فرمود: کاروانى که برده فروشى در میان اوست و کنیزانى همراه خود دارد از راه مى‏رسد. سپس هفتاد دینار به من داد و امر کرد با آن، کنیزى را با مشخصاتى که داد بخرم.

من ماموریت را انجام دادم. این کنیز که «ام ولد»  بود همان مادر «ابوالحسن‏» علیه السلام است.

قدر و منزلت این بانوى گرامى بدان پایه بود که امام هادى درباره‏اش فرمود:

«مادرم عارف به حق من مى‏باشد و اهل بهشت است. شیطان سرکش به او نزدیک نمى‏شود و مکر زورگوى لجوج به وى نمى‏رسد و خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صدیقین و صالحان قرار دارد. »

 

******************************

**********************************************************

******************************

اخلاق 

ابن شهر آشوب در مناقب گوید: او خوش قلب‏ترین و راست‏گفتارترین مردمان بود. از نزدیک ملیح‏ترین و از دور کامل‏ترین آنان بود. چون خاموش مى‏شد پرده‏اى از وقار در چهره آن حضرت هویدا مى‏شد و چون سخن مى‏گفت هاله‏اى از نور آن حضرت را فرامى‏گرفت. او از بیت رسالت و امامت و مقر وصیت و خلافت‏بود. شاخه‏اى بود بر کشیده و برگزیده از بوستان نبوت و میوه‏اى بود چیده شده از درخت رسالت.

در شرح زندگى امام حسن عسکرى (ع) سخن عبید الله بن یحیى بن خاقان را درباره امام هادى (ع) نیز نقل خواهیم کرد که گفته بود: کاش پدر او (امام حسن هادى (ع) ) را مى‏دیدى به تحقیق مردى بزرگوار و نژاده و نیکوکار و فاضل مى‏بود. در شذرات الذهب نیز گفته شده است: امام هادى (ع) مردى فقیه و امام و متعبد بود.

پیشوایان معصوم علیهم السلام انسانهاى کامل و برگزیده‏اى هستند که به عنوان الگوهاى رفتارى و مشعلهاى فروزان هدایت جامعه بشرى از سوى خدا تعیین شده‏اند. گفتار و رفتار و خوى و منش آنان ترسیم «حیات طیبه‏» انسانى و وجودشان تبلور تمامى ارزشهاى الهى است.

آنان - به تعبیر امام هادى علیه السلام - معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت‏بردبارى و حلم، بنیانهاى کرامت و ریشه‏هاى نیکان، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهاى تاریکى‏ها، پرچمهاى پرهیزگارى، نمونه‏هاى برتر و حجتهاى خدا بر جهانیان هستند.

بدون شک، ارتباط با چنین چهره‏هایى و پیروى از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابى به کمال انسانیت و سعادت دو جهان است.

پیشواى دهم علیه السلام یکى از پیشتازان دانش و تقوا و کمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى و الگوى حق جویان و ستم ستیزان است.

امام هادى پیوسته تحت نظر حکومت‏هاى جور بود و سعى مى‏شد آن حضرت با پایگاههاى مردمى و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقى که از او بروز کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتى دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهى واداشته است. «ابوعبد الله جنیدى‏» مى‏گوید:

«سوگند به خدا، او بهترین مردم روى زمین و برترین آفریده‏هاى الهى است. »

«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت مى‏نویسد:

«و کان وارث ابیه علما و سخاء. »

او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.

«متوکل‏» در نامه‏اى که براى امام علیه السلام مى‏نویسد خاطر نشان مى‏کند:

«امیرالمؤمنین عارف به مقام شماست و حق خویشاوندى را نسبت‏به شما رعایت مى‏کند و طبق آنچه مصلحت‏شما و خانواده‏تان مى‏باشد عمل مى‏کند».

اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونه‏هایى را یادآور مى‏شویم.

الف - انس با معبود

پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت‏حق تعالى قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگى با خدا واداشته و شعله‏هاى آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر مى‏افکند و آرامش را از آنان سلب مى‏کرد.

امام هادى علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روى مى‏آورد و شب را با حالت‏خشوع به رکوع و سجده سپرى مى‏کرد و بین پیشانى نورانى‏اش و زمین جز سنگ ریزه و خاک حائلى وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار مى‏نمود:

«الهى مسى‏ء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. »

بارالها! گنهکارى بر تو وارد شده و تهیدستى به تو روى آورده است، تلاشش را بى نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت‏خویش قرار داده و از لغزشش درگذر.

پارسایى و انس با پروردگار، آنچنان نمودى در زندگى امام نقى علیه السلام داشت که برخى از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگى‏ها و صفات والاى آن گرامى به ذکر این ویژگى پرداخته‏اند. «ابن کثیر» مى‏نویسد:

«کان عابدا زاهدا»

او عابدى وارسته و زاهد بود.

یافعى مى‏گوید:

«کان متعبدا، فقیها، اماما. »

او کمر همت‏به عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود.

ابن عباد حنبلى، نیز مى‏گوید:

«کان فقیها، اماما، متعبدا. »

ب - سخاوت وجود

امامان معصوم علیهم السلام براى مظاهر دنیوى از جمله مال و ثروت ارزش ذاتى قائل نبودند و سعى مى‏کردند به حد اقل آن - که زندگى معمولى روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردى و اجتماعى یارى رساند - بسنده کنند و مازاد آن را در راههایى که موجب خشنودى خداوند بود صرف کنند.

یکى از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند مى‏باشد. این سیاست‏خدا پسندانه مالى - که در زندگى همه معصومین علیهم السلام در سطح گسترده‏اى به چشم مى‏خورد - علاوه بر جنبه‏هاى معنوى و آثار اخروى، عامل مهمى در کاهش فقر و فاصله طبقاتى جامعه اسلامى و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقه‏مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیرى از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.

در پرتو برخوردارى ائمه علیهم السلام از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه‏شان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهاى مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند بود. این مساله هم براى عموم مردم جا افتاده بود، به گونه‏اى که وقتى فرد نیازمند و درمانده‏اى را مى‏دیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایى مى‏کردند، و هم براى خود افراد درمانده، بدین معنى که به محض مواجه شدن با مشکلى مستقیما سراغ خانه امامت را مى‏گرفتند.

امام هادى علیه السلام همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهى مقدار انفاق به حدى از فزونى مى‏رسید که دانشمندى مانند «ابن شهرآشوب‏» پس از نقل آن مى‏گوید:

«این مقدار انفاق، معجزه‏اى است که جز پادشاهان از عهده کسى ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسى نشنیده‏ایم. »

در کتاب «تاریخ اجمالى پیشوایان‏» به مواردى از جود و بخشش امام علیه السلام اشاره کردیم، در اینجا به ذکر نمونه دیگرى بسنده مى‏کنیم. اسحاق جلاب مى‏گوید:

«براى ابوالحسن گوسفندان زیادى خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جاى وسیعى برد که من آنجا را نمى‏شناختم، سپس تمامى آن گوسفندان را بین کسانى که آن حضرت دستور مى‏داد، توزیع کردم. »

در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز «ترویه‏» ذکر شده است.

از این روایت‏بر مى‏آید که آن حضرت در مسائل مالى و انفاقهاى جزئى نیز مسائل امنیتى و حفاظتى را رعایت مى‏کرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوى دستگاه حکومتى است، با این حال امام این کار را تحت پوشش قربانى انجام داد تا هر گونه سوء ظنى را نسبت‏به خود از بین ببرد.

ج - حلم و بردبارى

حلم و بردبارى از ویژگیهاى مهمى است که مردان بزرگ به ویژه رهبران الهى که بیشترین برخورد و اصطکاک را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیکو افراد بسیارى را به سوى خود جذب کردند.

امام هادى همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایى که مصلحت اسلام ایجاب مى‏کرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردبارى برخورد مى‏کرد.

«بریحه‏» عباسى - که از سوى دستگاه خلافت‏به سمت پیشنمازى مکه و مدینه منصوب شده بود - از امام هادى علیه السلام نزد متوکل سعایت کرد و براى او نوشت:

«اگر نیازى به مکه و مدینه دارى «على بن محمد» را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوى خود خوانده و گروه زیادى از او پیروى کرده‏اند. »

بر اثر سعایتهاى پى‏درپى «بریحه‏» متوکل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامى که امام(ع) از «مدینه‏» به سمت «سامرا» در حرکت‏بود «بریحه‏» نیز او را همراهى کرد. در بین راه «بریحه‏»رو به امام (ع) کرد و گفت:

«تو خود مى‏دانى که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهاى محکم و استوار سوگند مى‏خورم که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکى از درباریان و فرزندان او ببرى، تمامى درختانت را (در مدینه) آتش مى‏زنم و بردگان و خدمتکارانت را مى‏کشم و چشمه‏هاى مزرعه‏هایت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد. »

امام علیه السّلام متوجه او شد و فرمود:

«نزدیک‏ترین راه براى شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد. »

«بریحه‏» چون این سخن را از امام(ع) شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و لابه کرد و از او تقاضاى بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشیدم.

د - هیبت در دلها

امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت‏خداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یک قدرت معنوى فوق العاده و نفوذ و هیبت‏خاصى برخوردارند.

این هیبت و عظمت‏خدادادى را در زیارت جامعه و از زبان امام هادى علیه السلام چنین مى‏خوانیم:

«طاطا کل شریف لشرفکم، و بخع کل متکبر لطاعتکم، و خضع کل جبار لفضلکم، و ذل کل شى‏ء لکم. »

هر بزرگ و شریفى در برابر بزرگوارى و شرافت‏شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینى به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویى در برابر فضل و برترى شما فروتنى کرده و همه چیز براى شما خوار و ذلیل گشته است.

روى این جهت‏بارها اتفاق مى‏افتاد که حاکمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمهاى خطرناکى نسبت‏به آنان مى‏گرفتند، ولى به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، کابوس ترس و وحشت‏بر دلهایشان سایه مى‏افکند، به گونه‏اى که مجبور مى‏شدند از تصمیم خود بر گردند.

در تاریخ اجمالى پیشوایان بخش زندگانى امام هادى علیه السلام پرتوى از این هیبت و عظمت الهى را یادآور شدیم، اینک نمونه‏اى دیگر.

زید بن موسى  چندین بار به «عمر بن فرج‏» گوشزد کرد و از او خواست که وى را بر فرزند برادرش (امام هادى) مقدم بدارد و مى‏گفت: او جوان است و من عموى پدر او هستم.

«عمر» سخن او را براى امام هادى علیه السلام نقل کرد. امام فرمود:

«یک بار این کار را بکن. فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان، سپس ببین چه خواهد شد. »

روز بعد «عمر» امام هادى علیه السلام را دعوت کرد و آن حضرت در بالاى مجلس نشست. سپس به «زید» اجازه ورود داد. «زید» در برابر امام(ع) بر زمین نشست.

چون روز پنج‏شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام(ع) خواست تا وارد شود. امام(ع) داخل شد. هنگامى که چشم زید به امام(ع) افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده کرد از جایش برخاست و امام(ع) را بر جاى خود نشاند و خود در برابر او نشست.

ه - رسیدگى به مشکلات و گرفتارى مردم

ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادى و بندگى خدا پیشگام بودند و هیچ کس در این میدان گوى سبقت را از آنان نربود، بلکه در زمینه‏هاى اجتماعى و رسیدگى به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهاى آنان نیز پیشگام بودند، به گونه‏اى که کسى از در خانه آنان ناامید باز نمى‏گشت.

تاریخ، نام افراد زیادى را که براى حل مشکل و رفع گرفتارى خود به پیشواى دهم علیه السلام مراجعه کرده و از محضر آن حضرت با خشنودى بازگشته‏اند، ثبت کرده است. براى رعایت اختصار تنها یک نمونه آن را ذکر مى‏کنیم.

«محمد بن طلحه‏» نقل مى‏کند:

«امام هادى(ع) روزى براى کار مهمى «سامرا» را به قصد دهکده‏اى در اطراف ترک کرد. در این فاصله عربى سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام (ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد. وقتى به محضر امام (ع) رسید گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیرمؤمنان(ع) هستم، ولى بدهى سنگینى مرا احاطه کرده است، چندانکه قدرت تحمل آن را ندارم. و کسى را جز شما نمى‏شناسم که حاجتم را برآورد.

امام (ع) پرسید: بدهکارى‏ات چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم.

امام (ع) او را دلدارى داد و فرمود ناراحت نباش مشکلت‏حل خواهد شد. دستورى به تو مى‏دهم عمل کن و از اجراى آن سر متاب: این دستخط را بگیر، هنگامى که به «سامرا» آمدى، مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهى کنى.

پس از بازگشت امام (ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالى که عده‏اى از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند - وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام (ع) به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه کرد.

امام (ع) با نرمى و ملایمت و عذرخواهى از تاخیر آن، از وى مهلت‏خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت کند، ولى مرد عرب همچنان اصرار مى‏کرد که هم اکنون باید بپردازى.

جریان به متوکل رسید. دستور داد سى هزار دینار به امام (ع) بدهند. امام (ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر مى‏داند که رسالتش را در چه خاندانى قرار دهد.

******************************

**********************************************************

******************************

فضایل 

1- علم:

از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالى و یگانگى او و نیز پاسخهاى وى در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانى نقل شده است.

از جمله روایاتى که از آن حضرت درباره تنزیه خداوند نقل شده، روایتى است که حسن بن على بن شعبه در تحف العقول آورده است. در آنجا امام هادى (ع)مى‏فرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف کرده. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجزند و اوهام بدو نرسند و تصورات به کنه او پى نبرند و در دیده‏ها نگنجد. در نزدیکى‏اش دور است و در دورى‏اش نزدیک. چگونگى را پدید کرده بدون آن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده بدون آن که خود مکانى داشته باشد از چگونگى و از مکان برکنار است‏یکتا و یگانه است. شکوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاک است.

2- حلم:

براى پى بردن به حلم آن حضرت کافى است‏به بردبارى و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن که دانست وى در نزد متوکل از او بدگویى کرده و به او افترا بسته و وى را تهدید کرده، توجه کرد. ما این ماجرا را در صفحات بعد نقل خواهیم کرد.

3- کرم و سخاوتمندى:

ابن شهر آشوب در مناقب مى‏نویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى به نزد على بن حسن عسکرى رفتند. احمد بن اسحاق از وامى که بر گردنش بود نزد حضرت شکایت کرد. آنگاه امام به عمرو که وکیلش بود، فرمود: به او سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز سى هزار دینار بپرداز و خود نیز سى هزار دینار برگیر.

ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزه‏اى بود که جز ملوک و پادشاهان آن را نیارند و ما از کسى چنین بخششى نشنیده‏ایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: براى ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیارى خریدم و آن را در میان نزدیکانش تقسیم کردم.

4- شکوه و عظمت در دل مردم:

طبرسى در اعلام الورى به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوى نقل کرده است که گفت: همراه با پدرم بر در سراى متوکل بودیم. من در آن هنگام کودکى بودم و در میان گروهى از مردم از طالبى و عباسى و جعفرى ایستاده بودیم که ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگى از مرکوبهاى خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکى از حاضران از دیگرى پرسید: به خاطر چه کسى پایین آمدیم؟به خاطر این بچه حال آن که او از نظر سال از ما بزرگ‏تر و شریف‏تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکوب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفرى گفت: به خدا قسم کودکان چون او را مى‏بینند به احترام او پیاده مى‏شوند. هنوز دیرى نگذاشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وى پیاده شدند ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمى‏گفتید دیگر به احترام او پیاده نمى‏شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مرکوبهاى خود پیاده شدیم.

******************************

**********************************************************

******************************

علم و دانش امام ( ع  (

بدون شک بعد علمى و آگاهى گسترده ائمه علیهم السلام در همه زمینه‏ها از پایه‏هاى اساسى امامت در طول حیات آن به شمار رفته و به عنوان یکى از معیارهاى مطمئن و روشن - که در دسترس همگان قرار داشت - براى تشخیص امام برگزیده از سوى خدا، از مدعى امامت، در جامعه اسلامى شناخته شده بود.

حاکمان ستمگر اموى و عباسى در رویارویى با پیشوایان حق به هر اقدامى - که به گونه‏اى در تثبیت موقعیت آنان و تضعیف موقعیت امامان شیعه مؤثر بود - دست زدند، و حتى موفق شدند چهره‏هاى وابسته و مزدورى را در لباس عالمان دین و فقیهان شریعت‏به مسلمانان تحمیل کنند، ولى هیچ گاه نتوانستند در میدان علم و دانش بر پیشوایان معصوم پیشى گیرند، و حتى نتوانستند در یک مورد و براى یک بار آنان را محکوم کنند، با آنکه برخى از آنان - مانند مامون - براى دستیابى به این هدف تلاشهاى فراوانى کرده و سرمایه‏هاى زیادى صرف نمودند.

اساسى‏ترین ویژگى علوم ائمه علیهم السلام، خدادادى بودن آن است. آنان در هیچ مکتب و نزد هیچ فردى درس نخواندند، بلکه در پرتو شایستگى‏ها و لیاقتهایى که داشتند خداوند چشمه‏سارهاى زلال دانش و معرفت را در قلب پاکشان به جریان و جوشش انداخت و وجود مبارکشان را - به تعبیر امام هادى(ع)- گنجینه‏هاى علم و جایگاههاى معرفت‏خویش  قرار داد.

امام هادى علیه السلام در سخنى به این دانش گسترده اشاره نموده مى‏فرماید:

«اسم اعظم خدا 73 حرف است و نزد آصف ( بن برخیا ) تنها یک حرف آن بود که چون خدا را بدان خواند، زمین - حد فاصل بین او و (پادشاه) سبا - براى او درهم پیچیده شد. آصف تخت‏ بلقیس را برداشت و آن را نزد سلیمان برد، سپس زمین کشیده (منبسط) شد (و به حال نخست‏بازگشت). تمام اینها در کمتر از یک چشم بر هم زدن صورت گرفت.

ولى نزد ما از اسم اعظم الهى 72 حرف است و یک حرف آن نزد خداست که آن را در (خزانه) علم غیب به خود اختصاص داده است‏».

بزرگترین خیانت زمامداران غاصب اموى و عباسى معاصر ائمه علیهم السلام به بشریت‏به ویژه مسلمانان این است که با مشکلات و محدودیتهایى که براى امامان علیهم السلام به وجود آوردند، مانع نشر و گسترش علوم آنان در جامعه شده و مردم را از آن فیض بزرگ محروم ساختند.

این محدودیت درباره همه پیشوایان اعمال مى‏شد، ولى نسبت‏به عسکریین ( پیشواى دهم و یازدهم ) علیهما السلام با شدت بیشتر، به گونه‏اى که بخش اعظم دوران امامت امام هادى و تمامى دوران امامت امام عسکرى علیهما السلام در « سامرا » - که عنوان پادگان نظامى را داشت - تحت نظارت دقیق نیروهاى امنیتى دستگاه سپرى شد و براى مردم امکان دسترسى به آنان و استفاده از محضرشان وجود نداشت.

با این حال، امام هادى از هر فرصتى استفاده کرده و با افاضه شمه‏اى از علوم خدادادى خود به صورت کتبى یا شفاهى، در قالب سخن گفتن با افراد مختلف به زبان خود آنان، پیشگویى نسبت‏به حوادث آینده، خبر دادن از نیت افراد و. . . انسانها را از فروغ دانش خود بهره‏مند و بدین وسیله آنان را به شاهراه حق، رهنمون مى‏ساخت.

سلاح علم ویژه امامت و به کارگیرى آن در قالبها و پوششهاى یاد شده، کار سازترین، کوبنده‏ترین و در عین حال بى‏خطرترین سلاحى بود که در شرایط حاکمیت جو خفقان آن روز، در اختیار پیشواى دهم (ع) قرار داشت و حکومت، هیچ راه و بهانه‏اى براى مبارزه با آن نداشت.

******************************

**********************************************************

******************************

******************************

**********************************************************

******************************

 

 


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م
تعداد بازديد :

 

************************************************************

******************************

 

« ولادت باسعات مولی الموحّدین ،امیر المؤمنین ،حضرت علی ابن ابیطالب (ع)،

روز پدر وسالروز آزادی خرّمشهر قهرمان مبارکباد »

******************************

************************************************************


برچسب‌ها:
ارسال توسط س - م
آخرين مطالب
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد